سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتم امروز بعضی الگو های تربیتی را برای انانی که دنبال الگو هستن

sarzamin0111.ir سایت شخصی من است: منتظر شما هستم.

 بعضى از الگوهاى تربیتى در قران
1. شکیبایى حضرت نوح علیه السلام 
حضرت نوح علیه السلام اولین پیامبر اولوا العزم است که سالیان طولانى به هدایت و تربیت مردم پرداخت . به قول قرآن فلبث فیهم الف سنة الاخمسین عاما(371) او در میان آن ها950 سال به تبلیغ و ارشاد و تربیت مردم مشغول بود و گروه اندکى به او ایمان آوردند که حدود 80 نفر از ایمان آورندگان به شریعت نوح بودند. امّا مردم در برابر راءفت و دلسوزى این پیامبر توهین و خشونت روا مى داشتند که قرآن مى فرماید: قال الملا من قومه انا لنریک فى ضلال مبین اشراف قومش گفتند: تو را در گمراهى آشکار مى بینیم ، امّا حضرت نوح بالحنى آرام و متین و برخاسته از شکیبایى و حلم مخصوص به پیامبران در پاسخ آن ها گفت : من نه تنها گمراه نیستم بلکه هیچ گونه نشانه اى از گمراهى در من وجود ندارد ولى من فرستاده پروردگار جهانیانم قال یا قوم لیس بى ضلالة و لکنّى رسول من رب العالمین (372)
قرآن کریم به اهانت هایى که به این بزرگوار نمودند در آیات مختلف اشاره مى کند از جمله : و ما نراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا(373) گاهى مى گفتند: ما نمى بینیم کسى از تو پیروى کند مگر یک مشت اراذل و اوباش .
یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فاءتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین (374) اى نوح ! زیاد با ما سخن گفتى و (پرحرفى کردى ) اگر راست مى گویى ، عذابى را که وعده مى دهى بیاور.
و یصنع الفلک و کلما مر علیه ملا من قومه سخروا منه (375) او مشغول ساختن کشتى بود هرگاه گروهى از قومش از کنارش عبور مى کردند او را مسخره مى کردند.
آن قدر این پیامبر بزرگ الهى را ناراحت نمودند که در برابر این همه اهانت عرض کرد:رب انصرنى بما کذّبون (376) پروردگارا! در مقابل تکذیب آن ها مرا یارى کن . به خاطر این همه صبر و استقامت و شکیبایى خداوند امتیازى و افتخارى در قرآن به او داده که براى هیچ کدام از انبیا آن امتیازوافتخار را اعطا نکرده و آن این که مى فرماید سلام و درود بر نوح باد در میان جهانیان سلام على نوح فى العالمین (377) چه افتخارى از این برتر و بالاتر که خداوند متعال بر او سلام مى فرستد: جالب این که (العالمین ) (به مقتضاى این که جمع است و تواءم با الف و لام ) آن چنان معناى وسیعى دارد که نه تنها همه انسان ها بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز ممکن است در بر گیرد.
2. ادب حضرت ابراهیم علیه السلام 
قرآن کریم رفتار و کردار و گفتار و سیره پسندیده حضرت ابراهیم علیه السلام را به عنوان اسوه ذکر فرموده و آن قدرى که از این پیامبر بزرگوار بعد از حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله ستایش و تمجید شده از دیگر انبیا به این عظمت یاد نشده است .
این پیامبر در مقام معرفى پروردگار در مقابل مردم بت پرست گوید: خداوند من کسى است که مرا خلق کرد وهدایت نمود و خداوند من کسى است که مرا غذا مى دهد وسیراب مى کند الذى خلقنى فهو یهدین و الذى یطعمنى و یسقین خیرات وبرکات را از خداوند مى داند آن گاه وقتى به مساءله مرض مى رسد به خودش نسبت مى دهد نه به خداوند:فاذا مرضت فهو یشفین چون در مقام ثناء و ستایش است مناسب نبود مرض و بیمارى را به خداوند نسبت دهد گر چه مرض بى ارتباط با او نیست بلکه سیاق کلام براى بیان این معنى است که شفاى از مرض ، رحمت و عنایت اوست .(378)
این پیامبر واجد بسیارى از صفات برجسته انسانى بود که قرآن بدان اشاره مى کند بلکه تمام صفات یک انسان کامل در او جمع بود که قرآن از او به عنوان یک امت یاد نموده انّ ابراهیم کان امّة قانتا للّه (379) ابراهیم به تنهایى یک امت و مطیع خداوند بود یا این که مى فرماید: ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب (380) همانا حضرت ابراهیم بردبار، دلسوز و بازگشت کننده به سوى خدا بود و خلاصه پیامبرى بود ممتاز در همه اوصاف و خصال پسندیده و قهرمانى خستگى ناپذیر که قرآن کریم مى فرماید: و ابراهیم الذى وفّى (381) ابراهیم کسى است که وظیفه خود را ادا کرد، لذا قرآن کریم او را به عنوان الگو و سرمشق براى مردم ذکر نموده است و لقد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم والذین معه (382)
3. تسلیم و صبر حضرت اسماعیل علیه السلام 
وقتى حضرت ابراهیم علیه السلام جریان خواب خود را براى فرزندش بیان کرد که من در خواب دیده ام تو را ذبح و قربانى مى کنم فانظر ما ذا ترى فکر کن و نظریه خود را بیان کن که در این کار چه مى بینى ؟ حضرت اسماعیل چون تسلیم پروردگار است ، عرضه داشت :ماءموریت خویش را انجام بده یا ابت افعل ما تؤ مر بعد از آن مراتب ادب خویش را در برابر پروردگار به عالى ترین وجه بیان مى کند و هرگز به نیروى ایمان و تصمیم خود تکیه نمى کند، بلکه به مشیت و اراده خداوند اعتماد و تکیه مى کند که گوید ستجدنى ان شاءاللّه من الصابرین (383) به خواست خداوند مرا از صابران خواهى یافت .
4. صبر و مقاومت حضرت هود علیه السلام 
حضرت هود علیه السلام مبعوث به قوم عاد بود والى عاد اخاهم هودا قوم عاد در سرزمین یمن زندگى مى کردند حضرت آنان را به توحید ومبارزه با شرک و بت پرستى دعوت مى کرد یا قوم اعبدوا اللّه ما لکم من اله غیره افلا تتّقون (384)
ولى این قوم لجوج و مستکبر، مخصوصا ثروتمندان از خود راضى که قرآن از آن ها به (ملا ) تعبیر نموده یعنى ظاهر آن ها چشم پر کن بود به حضرت هود نسبت سفاهت و بى مغزى دادند و گفتند: ما تو را در سفاهت و سبک مغزى مى بینیم و گمان مى کنیم تو از دروغگویان باشى قال الملا الذین کفروا من قومه انا لنریک فى سفاهة و انا لنظنک من الکاذبین (385)
حضرت هود علیه السلام با آرامش روحى و ادبى که ویژه پیامبران است بدون اینکه عصبانى گردد فرمود: اى جمعیت من هیچ گونه سفاهتى در من نیست و وضع رفتار و گفتار من بهترین دلیل بر عقل من است من فرستاده پروردگار جهانیان هستم . قال یا قوم لیس بى سفاهة و لکنّى رسول من ربّ العالمین (386)
5. عفو و بخشش حضرت یوسف علیه السلام 
وقتى برادران حضرت یوسف او را شناختند، شرمندگى و خجالت زاید براى آن ها به وجود آمد امّا در انتظار این بودند که ببینند آیا گناه بزرگشان قابل عفو و بخشش است یا نه لذا رو به سوى یوسف کردند و گفتند: به خدا سوگند که پروردگار،تو را بر ما مقدم داشته و از نظر علم و عمل فضیلت بخشیده قالوا تاللّه لقد آثرک اللّه علینا هر چند ما خطا کار بودیم (و ان کنّا لخاطئین ).
اما حضرت یوسف علیه السلام حاضر نبود این حال شرمندگى برادران مخصوصا، هنگام پیروزیش ادامه یابدبلافاصله با این جمله به آن ها امنیت و آرامش خاطر داد و گفت امروز هیچگونه سرزنش و توبیخى بر شما نخواهد بود.
قال لا تثریب علیکم الیوم و آنها را مورد عفو و بخشش و مرحمت خویش ‍ قرار داد و گفت : خداوند شما را مى بخشد چرا که او ارحم الراحمین است یغفر اللّه لکم و هو ارحم الراحمین (387)
6. شکر حضرت موسى علیه السلام 
حضرت موسى علیه السلام چون مشاهده کرد خداوند او را از دست دشمنان نجات داد و به خاطرتمام نعمتهایى که از اول عمر تا به حال خداوند به او مرحمت نموده عرضه مى دارد: خداوندا! به شکرانه نعمتى که به من دادى من هرگز یاور و پشتیبان مجرمان نخواهم بود. ربّ بما انعمت علىّ فلن اکون ظهیراًللمجرمین (388)
یکى از زشت ترین گناهان اعانت بر اثم کمک کردن به ستمگران است که سبب مى شود انسان در سرنوشت شوم آن ها شریک باشد. در قرآن کریم روى این اصل اسلامى و انسانى کرارا تکیه شده است که معاونت بر اثم و حمایت از مجرمین و معصیت کاران نکنید تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان (389) بر نیکى وتقوا تعاون کنید وبه گناه وستم هرگز کمک نکنید.
7. تواضع حضرت داوود و سلیمان علیهماالسلام 
این دو پیامبر بزرگ فضیلت علم و دانش را از خداوند مى دانند و به خود نسبت نمى دهند. قرآن مى فرماید: ما به داوود و سلیمان علم قابل ملاحظه اى بخشیدیم و آن ها گفتند: همه از آن خداوند است که ما را بر بسیارى از بندگانش برترى بخشید و لقد آتینا داود و سلیمان علماً و قالا الحمدللّه الذى فضّلنا على کثیر من عباده المؤمنین (390) در این جا حضرت داوود و سلیمان اولا موهبت علم را به خداوند نسبت مى دهند نه به خودشان . ثانیا در برابر این نعمت ، شکر و حمد الهى را به جا مى آورند تا روشن بشود هر نعمتى را شکرى لازم است . چون این دو پیامبر از تزکیه و تربیت روحى برخوردار هستند تواضع نموده در برابر خداوند علم را به او نسبت مى دهند افراد خود بین و متکبر اگر نعمتى را در زندگى خویش ببینند محصول زحمت هاى خود و نتیجه فکر و اندیشه خود مى پندارند که قرآن از قول قارون چنین نقل مى کند انما اوتیته على علم عندى (391) قارون گفت : این ثروتى که من دارم به وسیله دانشى است که تحصیل کرده ام .
8. حضرت لقمان و دستورات ده گانه تربیتى 
قرآن کریم یکى از افرادى که براى مردم الگو و نمونه تربیت روحى است حضرت لقمان علیه السلام را معرفى مى کند و دستورات تربیتى و اخلاقى او را نسبت به فرزندش بیان مى کند، در عظمت و بزرگى این شخص همین بس ‍ که او حکیم الهى بود و از نعمت حکمت برخوردار بود، خداوند مى فرماید: ما به او حکمت عطا کردیم به این که شاکر و سپاس گذار خداوند باشد که به سود و منفعت خویش قدم برداشته و لقد آتینا لقمان الحکمة ان اشکر للّه و من یشکر فانما یشکر لنفسه حضرت لقمان ده دستور مهم و سازنده اعتقادى و اخلاقى نسبت به فرزندش بیان مى فرماید که قرآن آنها رادر شش آیه توضیح مى دهدوتمام آن ها در تربیت روحى و تزکیه جان انسان تاءثیر فراوان دارد.
1. شرک نیاوردن به خداوند 
حکمت لقمان ایجاب مى کند که قبل از هر چیز به سراغ اساسى ترین مساءله عقیدتى برود و آن مساءله توحید است و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنى لا تشرک باللّه ان الشرک لظلم عظیم به خاطر بیاور هنگامى را که لقمان به فرزندش گفت : در حالى که او را موعظه مى کرد پسرم ! چیزى را شریک خداوند قرار مده که شرک ظلم بزرگى است .
2. توجّه دادن به معاد 
یا بنى انها ان تک مثقال حبّة من خردل فتکن فى صخرة او فى السموات او فى الارض یات بها اللّه ان اللّه لطیف خبیر پسرم ! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (عمل نیک یا بد) باشد ودر دل سنگى یا گوشه اى از آسمان ها وزمین قرار گیرد خداوند آن را (در قیامت براى حساب ) مى آورد؛ خداوند دقیق وآگاه است .
در این دو آیه خداوند دو اندرز لقمان پیرامون مساءله توحید و معاد را ذکر مى کند که اساس سعادت و کمال بشر در توجه به مبداء و معاد مى باشد بعد از آن به مهم ترین عامل تربیت که نماز است اشاره مى کند.
3. امر به اقامه نماز 
پسرم ! نماز را برپا دار یا بنى اقم الصلوة چراکه نماز مهم ترین پیوند تو با خالق است نماز قلب تو را بیدار و روح تورا مصفّا و زندگى تو را روشن مى سازد و آثار گناه را از جانت مى شوید و تو را از فحشا و منکر باز مى دارد.
4- 5. امر به معروف و نهى از منکر 
بعد از برنامه نماز، به مهم ترین دستور اجتماعى یعنى امر به معروف و نهى از منکر پرداخته ،مى گوید:مردم را به نیکى ها و معروف دعوت کن و از منکرات باز دار و امر بالمعروف و انه عن المنکر
6. امر به صبر و استقامت  
بعد از این سه دستور عملى به مساءله صبر و استقامت که در برابر ایمان همچون سر نسبت به بدن است پرداخته ، مى گوید: در برابر مصایب و مشکلاتى که بر تو وارد مى شود شکیبا باش ،که این از وظایف حتمى و کارهاى اساسى هر انسانى است واصبر على ما اصابک انّ ذلک من عزم الامور.
7- 8. امر به خوشرویى و تواضع 
سپس لقمان به مسایل اخلاقى در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخت . نخست تواضع و فروتنى و خوشرویى را توصیه نمود، مى گوید: با بى اعتنایى از مردم روى مگردان و لا تصّعر خدّک للناس و مغرورانه بر روى زمین راه مرو و لا تمش فى الارض مرحا. چرا که خداوند هیچ متکبر و مغرورى را دوست ندارد ان اللّه لا یحّب کلّ مختال فخور
9. امر به اعتدال در راه رفتن و سخن گفتن 
در آیه بعد دو برنامه دیگر اخلاقى را که جنبه اثباتى دارد در برابر دو برنامه گذشته که جنبه نفى داشت بیان کرده و مى گوید پسرم ! در راه رفتنت اعتدال را رعایت کن و اقصد فى مشیک و در سخن گفتن نیز رعایت اعتدال را بنما و از صداى خود بکاه و فریاد مزن و اغضض من صوتک چرا که زشت ترین صداها صداى خران است ان انکر الاصوات لصوت الحمیر(392) در واقع این دو آیه از دو صفت خود برتر بینى و خود پسندى نهى نموده و به دو صفت اعتدال در راه رفتن و سخن گفتن امر نموده است (393).
10. حضرت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و خلق عظیم 
قرآن کریم پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله را به عنوان اسوه و الگوى تربیت مردم معرفى مى کند واز او به عنوان صاحب خلق عظیم یاد نموده وانّک لعلى خلق عظیم (394) و تو اخلاق عظیم و برجسته اى دارى . در این که مقصود از خلق عظیم پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله چیست ؟ اقوالى گفته شده است از جمله :
الف : تو بر دین بزرگى هستى که دین اسلام است .
ب : تو متخلّق به اخلاق اسلام و بر طبع بزرگى هستى و حقیقت اخلاق آن است که انسان نفس خود را به آن بیاراید.
ج : خلق عظیم صبر بر حق وبخشش وسیع وتدبیر به اقتضاى عقل مى باشد.
د: عایشه گوید: اخلاق پیامبر متضّمن بود آنچه که در ده آیه اول سوره مؤمنون آمده است و کسى راکه خداوند ستایش کند بر این که اخلاق بزرگى دارد دیگر بعد از آن ستایش ، ستایشى نیست .
ه‍: خداوند خلق او را عظیم فرموده براى این که با اخلاقش با مردم معاشرت داشت و با قلبش جدا بود پس ظاهرش با مردم باطنش با خدا بود
و: براى این که حضرت امتثال نمود ادبى که خداى سبحان او را فرموده خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین (395)
ز: خلق او را عظیم نموده براى اجتماع مکارم اخلاق در آن حضرت وتاءیید مى کند این معنا را آنچه حضرت فرموده : انما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق
ح : از عایشه پرسیدند: اخلاق پیامبر چگونه بود؟ گفت :کان خُلقه القرآن
ط : بعضى گفته اند: سرّ این که خداوند پیامبر را بر عظمت در اخلاق ستایش ‍ کرد آن است که به او دستور داد تا به هدایت انبیا اقتدا کند اولئک الذین هداهم اللّه فبهدیهم اقتده که منظور آن است که به تمام فضایل اخلاقى که در انبیا متفرق است اقتدا کند و چون این درجه عالیه براى هیچ یک از انبیاء پیشین میسّر نشد خداوند او را به اخلاق عظیم یاد کرد.(396)
مهربانى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله 
قرآن کریم پیامبر اکرم را به عنوان دلسوزترین شخص نسبت به هدایت مردم معرفى مى کند لذا مى فرماید: لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤ ف رحیم (397). رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان رؤ ف و مهربان است ، به اندازه اى پیامبر اکرم براى هدایت و راهنمایى و رسیدن به سعادت مردم سعى و تلاش مى کرد و غصه مى خورد که خداوند در قرآن در چند مورد به او تسلیت مى گوید و مى فرماید: ناراحت و غمناک مباش از جمله : فلا تذهب نفسک علیهم حسرات ان اللّه علیم بما یصنعون (398) جان خودت را به خاطر شدت تاءسف بر آن ها از دست نده که خداوند به آنچه انجام مى دهند عالم است . فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤ منوا بهذا الحدیث اسفا(399) گویى مى خواهى خود را از غم و غصه به خاطر اعمال آنها هلاک کنى ،اگر آن ها به این گفتار ایمان نیاورند. لعلک باخع نفسک الا یکونو مؤمنین (400) گویى مى خواهى خود را هلاک کنى که چرا این ها ایمان نمى آورند،این اوصاف برجسته که حرص بر هدایت مردم و مهربانى نسبت به مؤمنین و غصه خوردن از عدم ایمان کفار و منافقین است فقط در قرآن براى پیامبر اکرم ذکر شده است .
قرآن کریم دستورات مختلفى به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى دهدکه مقصود اصلى از آن دستورات تربیت و تزکیه مردم است که مردم با عمل کردن به این دستورات و فرامین قرآن بتوانند به فضایل و مکارم اخلاق دست یابند از جمله به پیامبر مى فرماید: خذالعفو واءمر بالعرف و اعرض عن الجاهلین (401) با آن ها مدارا کن و عذرشان را بپذیر و به نیکیهادعوت کن و از جاهلان روى بگردان و با آن ها ستیزه مکن .